مشخصات مجاهد شهید داریوش رضایی
محل تولد: كرمانشاه
تحصيل: دانش آموز
سن: 22
محل شهادت: کرمانشاه
زمان شهادت: 1367
به یاد مجاهد شهید داریوش رضایی
یادنامههای مجاهد شهید داریوش رضایی
«ای آزادی!
نه تو تشنه به خونی،
نه ما بیزار ز خون خویش!
افسوس که جلادان بدکیش
گذرگاه میانمان را به خون آغشتهاند».
رابطه عمیقاً ایدئولوژیک این مجاهد پاکباز که در زیر سختترین شکنجههای قرون وسطایی دژخیمان چون کوه استوار بود تنها بر روی تخت شکنجه مورد آزمایش قرار نگرفت.
او پس از شنیدن خبر انقلاب درونی مجاهدین، جوهر یگانهساز و رهاییبخش آن را درک کرد و در نامهیی خطاب به خواهرش نوشت: «وقتی خبر انقلاب ایدئولوژیک را شنیدم، ابتدا بر جایم میخکوب شدم. طوری که دنیا برایم کوچک شد. اول ترسیدم، اما وقتی دوباره خودم را پیدا کردم، کهنگی و عقب ماندگی را در دنیای خود احساس کردم.
با درک بیشتر این انقلاب مرهمی بر دردهای قدیمیام گذاشته شد و درسهای جدیدی از خواهر مریم یاد گرفتم. فهمیدم دیگر شهادت، نهایت فداکاری نیست. بلکه نهایت فداکاری تا بینهایت است. همچنین فهمیدم در راه مبارزه از خودم باید بسیار مایه بگذارم. خواهر عزیزم! خوشحالم که من و تو در این مسیر قرار گرفتهایم. امیدوارم بهزودی هر دو ما سلاح در دست، در کنار یارانمان چشممان بهدیدن خواهر مریم روشن شود. این روزها دیدن مسعود و مریم برای من رؤیا شده است.
نمیدانم خدا چه میخواهد؟ امیدوارم اتفاقی نیفتد و بهزودی باهم پیش بچهها برویم. راستی امیدهایی برای رفتن پیدا شده، منتظر باش تا خبرت کنم». داریوش در نامه دیگری در همین باره نوشته بود:
«عجب انقلابی است. آدم را به مسعود گره میزند، عواطفم را منقلب کرده و مرا به جای دیگری میکشاند. باور کن وقتی رضا کوچولو دنبالم گریه میکرد و میگفت داداش نرو. ناراحت میشدم.
میدانی که بابا و مریم را چقدر دوست دارم و گاهی فکر میکنم دلم از آنها سیر نشده، اما الآن میفهمم باید این عواطف را به جاهای بالاتری پرواز بدهیم». پرواز بلندی که داریوش بشارتش را میداد چند ماه قبل از عملیات فروغ جاویدان صورت میگیرد. میلیشیای نوجوانی که در کوره سالهای مبارزه در زیر شکنجه و زندان اکنون به یک رزمآور با تجربه و پخته تبدیل شده است، دست به یکی از جسورانهترین کارهایش میزند.
گزارشی در این باره را مرور میکنیم: «چند ماه قبل از عملیات فروغ داریوش به همراه سه تن دیگر از شهیدان، عباس خاکسار، بهزاد پورنوروز و کورش کریمی توانستند کمک یکی از پاسداران زندان را، که نسبت به سازمان سمپاتی داشت جلب کرده و از زندان دیزلآباد فرار کنند. اما در منطقه کردی و احتمالاً به دست افراد یه کتی دستگیر و تحویل رژیم شدند».
تلاش خانواده برای ملاقات با او به نتیجهیی نمیرسد و عاقبت او در آخرین پرواز بلند و سرفراز خود در جریان قتلعامهای سال 67بههمراه مجاهد شهید بهزاد پورنوروز، از فرزندان دلیر ایلام، تیرباران میشود. داریوش در وصیتنامهیی که از او به جا مانده نوشته بود:
«ای آزادی!
نه تو تشنه به خونی،
نه ما بیزار ز خون خویش!
افسوس که جلادان بدکیش
گذرگاه میانمان را به خون آغشتهاند».
مریم رجوی: پس بهیاد قهرمانان قتلعام شده جملاتی از نوشتهها و آخرین پیامهایشان را یادآوری میکنیم:
داریوش رضایی از فرزندان مردم ماهیدشت کرمانشاه در سرودهیی برای آزادی میگوید:
«ای آزادی!
نه تو تشنه به خونی،
نه ما بیزار ز خون خویش!
افسوس که جلادان بدکیش
گذرگاه میانمان را به خون آغشتهاند».
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadai96
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر