مشخصات مجاهد شهید الله مراد پرده چغانه
محل تولد: قصر شیرین
سن: 40
محل شهادت: ایلام
زمان شهادت: 1379
زلال مثل آب، مصمم همچون فولاد
نگاهي به زندگينامه مجاهد شهيد الله مراد پرده چغانه
«من خانوادهيي به جز برادر مسعود و خواهر مريم ندارم. هركس مبارزه كند به من نزديكتر است».
مجاهد شهيد الله مراد پرده چغانه در سال1339در كرمانشاه چشم به جهان گشود. اللهمراد تحصيلات خود را تا كلاس پنجم دبستان طي كرد و به علت شرايط اجتماعي نتوانست به تحصيلات خود ادامه دهد. او به شغل آزاد روي آورد.
اوجگيري انقلاب ضد سلطنتي او را با اوضاع و احوال سياسي آشنا كرد و از همان آغاز با شناخت دوري كه از مجاهدين پيداكرد به هواداري از آنان پرداخت. الله مراد درباره اين دوران نوشته است: «در همان اوائل پيروزي انقلاب بود كه ديدم پاسداران يك كتابخانه متعلق به هواداران سازمان را به آتش كشيدند. بعد تظاهراتي شد كه من هم در آن شركت كردم. بعد از آن نوارهاي سخنراني برادر مسعود به دستم رسيد و من بعد از شنيدن آنها بود كه ديگر هوادار سازمان شدم».
الله مراد در قصرشيرين به كار جوشكاري ميپردازد تا اين كه پس از شعلهور شدن جنگ ضدميهني خميني ،در همان اوايل جنگ به اسارت نيروهاي عراقي درمي آيد و به يكي از اردوگاههاي اسيران جنگي منتقل ميشود. او در اردوگاه اين فرصت را به دست ميآورد تا از طريق خواندن نشريه مجاهد و مشاهده برنامههاي سيماي مقاومت شناخت خود را از مجاهدين بيشتر كند . الله مراد در سال68 به طور حرفهيي به ارتش آزاديبخش ميپيوندد. يكي از همرزمانش كه در تمام مدت اسارت با او بوده درباره تصميم قاطع او براي پيوستن نوشته است: «همان زمان كه تصميم به پيوستن به ارتش آزاديبخش را گرفت نامهيي هم از خانوادهاش به دستش رسيد. وقتي آن را ديد گفت من خانوادهيي به جز برادر مسعود و خواهر مريم ندارم. هركس مبارزه كند به من نزديكتر است».
ورود به ارتش آزاديبخش الله مراد را در دنيايي قرارداد كه سالهاي متمادي دل در گرو عشقش نهاده بود. او كه از اعماق يك جامعه فقر زده و محروم برخاسته بود در ارتش آزاديبخش در كنار آموزشهاي نظامي خود به تحصيل ادامه ميدهد. اما آن چه كه از همان روز نخست پيوستن الله مراد به جمع رزمندگان آزادي جلب توجه ميكرد عزم راسخ او در مبارزهيي بود كه با اشتياق انتخاب كرده بود. اما آن چه به صورت كيفي در شكلگيري شخصيت انقلابي و مصمم او مؤثر بود ورودش به دنياي انقلاب مريم رهايي بود.
«روزهاي اول من با انقلاب خواهر مريم تفاهمي نداشتم. سعي مي كردم از آن فرار كنم. اما بعد به جايي رسيدم كه الان احساس مي كنم بدون اين انقلاب ادامه زندگي برايم معنايي ندارد. در واقع اكنون من فقط با آرمان خواهر مريم زنده هستم. هر وقت به مشكلي برمي خورم از اين سلاح پرقدرت استفاده مي كنم.»
در گزارش ديگري از يكي از همرزمانش آمده است: «هر كجا كه كار سختي در پيش بود اللهمراد را ميديدي كه شانه زير بار مسئوليت ميدهد. اولين كسي بود كه ميپرسيد:«چكار ميتوانم بكنم» الله مراد قهرمان سرانجام در روز 5شهريور ماه79 پس از يك نبرد قهرمانانه با دشمن ضد بشري به شهادت رسيد و با خون خود بر حقانيت انقلابي گواهي داد كه قادر است كوه را از جا بكند و همهٌ ناممكنها را ممكن گرداند. يكي از همرزمانش كه پس از شهادت او بالاي سرش رفته و پيكر غرقه به خون او را به پشت جبهه منتقل كرده نوشته است: «وقتي براي انتقال پيكر شهيدان به جايي رفتيم كه آنها به شهادت رسيده بودند به دليل علاقهيي كه به اللهمردا داشتم اول به سراغ او رفتم. از چند جا مجروح شده و معلوم بود خون زيادي از او رفته است. بعد هم به خاطر اين كه دست رژيم نيفتد نارنجک كشيده بود. به او كه نگاه كردم بغضم گرفت. صورتش در آرامش مطلق بود. به قمقمه و فانوسقهٌ تكه پارهشدهاش نگاه كردم. با اين كه داشتم با چشمهاي خودم ميديدم باور نميشد و يا دلم نميخواست باور كنم كه او را از دست دادهايم. هنوز هم باورم نميشود. چگونه ميشود باور كرد؟ نه، اللهمراد نمرده است. او هميشه زنده است و همچنان سرزنده و شاداب در هر نبردي با ما حضور خواهد داشت.»
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://telegram.me/shahidanAzadi
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر