۱۳۹۵ آذر ۲۴, چهارشنبه

مجاهد شهيد ايرج قیطاسي


مشخصات مجاهد شهید ایرج قیطاسی
محل تولد: كرمانشاه
سن: 33
محل شهادت: دهلران
زمان شهادت: 1379

ايرج قهرمان در سال 46در شهر كرمانشاه متولد شد ايرج دوران تحصيلاتش را از همان ابتداي مجبور شد رها كند و به كار مشغول شود.
عاقبت رژيم ضد بشري وي را به زور به جبهه جنگ خانماسوز فرستاد جنگي كه وي از اول خواهان آن نبود و تمايلي بر ادامه آن نداشت و آن را نامشروع و سرپوش جنگ اصلي تري كه ميان خلق و ضدخلق درجريان بود مي دانست سرانجام ايرج در يكي از درگيريها سال 66 به اسارت نيروهاي عراقي درآمد و در اردوگاه فرصتي پيدا كرد كه به جنگ خانمانسور رژيم ضد بشري و آنتي تز آن يعني مجاهدين بيشتر بيانديشد تا بتواند سره را از ناسره و حق را از باطل تشخيص دهد.
در همين ايام بود كه وي توسط هوادران سازمان و از طريق سيماي مقاومت با سازمان مجاهدين آشنا شد و گم شده اي كه ساليان سال دنبال آن بود را پيداكرد و از آن پس  در تمام لحظات به دفاع از سازمان پرداخت و طي نامه هاي متعددي كه نوشت درخواست پيوستن به ارتش آزادي بخش را مي كرد كه سرانجام در اثر اصرار خودش تقاضاي وي مورد قبول واقع شد و ايرج قهرمان وارد ارتش شد.
از آنجايي كه ايرج شهيد آشنايي قبلي با سازمان نداشت وقتي وارد ارتش شد و از آنجايي كه به آرمانهاي سازمان و خلوص و صداقت رهبري اش ايمان آورد حتي در زمان جنگ عراق و امريكا از انجايي كه تمام خاك عراق زير بمباران بود و رهبري سازمان يك بار ديگر از تمام نفراتي كه از اردوگاه پيوسته بودند خواست كه هركدام مي خواهند بروند ولي ايرج قهرمان از آنجايي كه با تمام عشق و ايمان راه مجاهدين را انتخاب كرده بود بر پيمان خود استوار ماند هرگز حاضر نشد پيماني كه بسته بود رابشكند و عاقبت هم جوانمردانه بر سر پيمان  خود ماند و با خون پاكش آن را گواهي داد.
ايرج از آن مجاهدانی بود كه هميشه تلاش مي كرد كه آنطور كه هست خودش را نشان دهد و اساسا دنبال  اين بود غير آن كه هست خودش را بيارايد.
در هر كاري پيش قدم بود و سر هر مسئوليتي مي گذاشتيم داوطلبانه قبول مي كرد و خيال ما راحت بود كه كاري كه ايرج قبول كرده است بطوركامل انجام خواهد شد.
ايرج راننده يكي از تانكهاي ارتش آزادي بخش بود وي با تمام عشق و علاقه به تانكش رسيدگي مي كرد آنرا رنگ مي زد كه سالم و قوراق بماند تا در روز روزها يعني در عمليات نهايي ارتش آزادي بخش با آن به ميان مزدوران و دژخيمان ضد بشري بتازد و دمار از روزگار آنها دربياورد به همين خاطر در آموزش و تمرينات تاكيتكها هميشه داوطلب مي شود كه راننده تانك باشد تا تمام تجارب را براي روز موعد كسب كند و بياموزد.
سرانجام ايرج قهرمان وقتي شنيد كه 4تن از همرزمانش در منقطه مرزي بي آب و زخمي به كمك نياز دارند با تمام توان به ياري شان شتافت.
روز اول ماموريت ايرج عليرغم اينكه آفتاب ظهر شديدا بي حالش كرده بود ولي باز هميشه داوطلب مي شد كه بالاي تپه برود و حفاظت منطقه را بعهده بگيرد كه مابقي بچه ها در سايه صخره استراحت كنند و گرما زده نشوند.
چند وقت پيش كه توي واحد بود سر عمليات عليرغم مشكل پا بي تابي مي كرد.
سرانجام در روز سه شنبه حوالي ساعت 800صبح وقتي ايرج قهرمان با دشمن در مصاف بود و تمام تلاش خودش را مي كرد كه آتش باز كند تا راه را براي عبور همرزمانش از زير آتش دشمن باز كند توسط مزدوران رژيم ضدخلقي به شهادت رسيد.
ياد و نامش پر رهرو باد 

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://telegram.me/shahidanAzadi

۱۳۹۵ آذر ۱۶, سه‌شنبه

مجاهد شهید الله مراد پرده چغانه


مشخصات مجاهد شهید الله مراد پرده چغانه
محل تولد: قصر شیرین
سن: 40
محل شهادت: ایلام
زمان شهادت: 1379

زلال مثل آب، مصمم همچون فولاد 
نگاهي به زندگينامه مجاهد شهيد الله مراد پرده چغانه
«من خانواده‌يي به جز برادر مسعود و خواهر مريم ندارم. هركس مبارزه كند به من نزديكتر است».
مجاهد شهيد الله مراد پرده چغانه در سال1339در كرمانشاه چشم به جهان گشود. الله‌مراد تحصيلات خود را تا كلاس پنجم دبستان طي كرد و به علت شرايط اجتماعي نتوانست به تحصيلات خود ادامه دهد. او به شغل آزاد روي آورد. 
اوجگيري انقلاب ضد سلطنتي او را با اوضاع و احوال سياسي آشنا كرد و از همان آغاز با شناخت دوري كه از مجاهدين پيداكرد به هواداري از آنان پرداخت. الله مراد درباره اين دوران نوشته است:‌ «در همان اوائل پيروزي انقلاب بود كه ديدم پاسداران يك كتابخانه متعلق به هواداران سازمان را به آتش كشيدند. بعد تظاهراتي شد كه من هم در آن شركت كردم. بعد از آن نوارهاي سخنراني برادر مسعود به دستم رسيد و من بعد از شنيدن آنها بود كه ديگر هوادار سازمان شدم». 
الله مراد در قصرشيرين به كار جوشكاري مي‌پردازد تا اين كه پس از شعله‌ور شدن جنگ ضدميهني خميني ،در همان اوايل جنگ  به اسارت نيروهاي عراقي درمي آيد و به يكي از اردوگاههاي اسيران جنگي  منتقل مي‌شود. او در اردوگاه اين فرصت را به دست مي‌آورد تا از طريق خواندن نشريه مجاهد و مشاهده برنامه‌هاي سيماي مقاومت شناخت خود را از مجاهدين بيشتر كند . الله مراد در سال68 به طور حرفه‌يي به ارتش آزاديبخش مي‌پيوندد. يكي از همرزمانش كه در تمام مدت اسارت با او  بوده درباره تصميم قاطع او براي پيوستن نوشته است:‌ «همان زمان كه تصميم به پيوستن به ارتش آزاديبخش را گرفت نامه‌يي هم از خانواده‌اش به دستش رسيد. وقتي آن را ديد گفت من خانواده‌يي به جز برادر مسعود و خواهر مريم ندارم. هركس مبارزه كند به من نزديكتر است». 
ورود به ارتش آزاديبخش الله مراد را در دنيايي قرار‌داد كه سالهاي متمادي دل در گرو عشقش نهاده بود. او كه از اعماق يك جامعه فقر زده و محروم برخاسته بود در ارتش آزاديبخش در كنار آموزشهاي نظامي خود به تحصيل ادامه ميدهد. اما آن چه كه از همان روز نخست پيوستن الله مراد به جمع رزمندگان آزادي جلب توجه مي‌كرد عزم راسخ او در مبارزه‌يي بود كه با اشتياق انتخاب كرده بود. اما آن چه به صورت كيفي در شكل‌گيري شخصيت انقلابي و مصمم او مؤثر بود ورودش به دنياي انقلاب مريم رهايي بود.‌
«روزهاي اول من با انقلاب خواهر مريم تفاهمي نداشتم. سعي مي كردم از آن فرار كنم. اما بعد به جايي رسيدم كه الان احساس مي كنم بدون اين انقلاب ادامه زندگي برايم معنايي ندارد. در واقع اكنون من فقط با آرمان خواهر مريم زنده هستم. هر وقت به مشكلي برمي خورم از اين سلاح پرقدرت استفاده مي كنم.» 
در گزارش ديگري از يكي از همرزمانش آمده است: «هر كجا كه كار سختي در پيش بود الله‌مراد را مي‌ديدي كه شانه زير بار مسئوليت مي‌دهد. اولين كسي بود كه مي‌پرسيد:«چكار مي‌توانم بكنم» الله مراد قهرمان سرانجام در روز  5شهريور ماه79 پس از يك نبرد قهرمانانه با دشمن ضد بشري به شهادت رسيد و با خون خود بر حقانيت انقلابي گواهي داد كه قادر است كوه را از جا بكند و همهٌ ناممكنها را ممكن گرداند. يكي از همرزمانش كه پس از شهادت او بالاي سرش رفته و پيكر غرقه به خون او را به پشت جبهه منتقل كرده  نوشته است:‌ «وقتي براي انتقال پيكر شهيدان به جايي رفتيم كه آنها به شهادت رسيده بودند به دليل علاقه‌يي كه به الله‌مردا داشتم اول به سراغ او رفتم. از چند جا مجروح شده و معلوم بود خون زيادي از او رفته است. بعد هم به خاطر اين كه دست رژيم نيفتد نارنجک كشيده بود. به او كه نگاه كردم بغضم گرفت. صورتش در آرامش مطلق بود. به قمقمه و فانوسقهٌ تكه پاره‌شده‌اش نگاه كردم. با اين كه داشتم با چشمهاي خودم مي‌ديدم باور نمي‌شد و يا دلم نمي‌خواست باور كنم كه او را از دست داده‌ايم. هنوز هم باورم نمي‌شود. چگونه مي‌شود باور كرد؟ نه، الله‌مراد نمرده است. او هميشه زنده است و همچنان سرزنده و شاداب در هر نبردي با ما حضور خواهد داشت.»

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://telegram.me/shahidanAzadi

مجاهد شهید اعظم السادات نسبی


مشخصات مجاهد شهید اعظم السادات نسبی
تاریخ تولد: 1339
محل تولد: کرمانشاه
سن: 29
تحصیلات: دانشجو
تاریخ شهادت: 1367
محل شهادت: تهران

سخن از نوري است در دلِ شب. بشارت و نويدي كه به شوق آن، خونها بر اين خاكِ تشنه روان ميشود. سخن از آزاديست. گوهري بي همتا كه براي دست يافتن به آن دامان محبت را بايد به خون رنگين كرد.
سخن از انسانهايي‌ست بي‌باك و جسور كه بر تيرگي تاختند و سرفراز و پاك از پيكرهاي خويش آونگ‌هايي ساختند بر بر فراز چوبه‌هاي دار! سخن از آناني‌ست كه عاشق و بيقرار، از جان گذشتند و خون خويش را بر پاي درخت آزادي فِشاندند. 
مجاهد شهيد اعظم‌السادات نسبي يكي از سي هزار مجاهدان سرفرازي بود كه در قتل‌عام خونين سال 1367 چوبة اعدام را بوسيد و فاتحانه بر سر دار شد. اعظم در بهمن‌ سال 1339 در كرمانشاه در خانواده‌يي متوسط به دنيا آمد. دوران تحصيل خود را با بهترين نمرات سپري كرد و هميشه جزو دانش آموزان ممتاز مدرسه بود. انقلاب ضدسلطنتي همزمان با فارغ‌التحصيل‌شدن اعظم از دبيرستان بود. در سال 58 با شركت در كنكور سراسري، در رشتة مهندسي دامپروري به دانشگاه ايلام راه يافت. او با قرارگرفتن در فضاي پرجوش و خروش دانشگاه بعد از خروشِ انقلاب 57 ، مسير جديدي پيش چشمانش گشوده شد. اعظم‌ از طريق انجمن دانشجويان مسلمان در دانشكده و با خواندن كتابها و نشريات، با آرمانهاي سازمان مجاهدين خلق ايران آشنا گرديد. شناخت مبارزه و شهادت بنيانگذاران و اعضاي مركزيت سازمان او را وارد دنياي جديدي كرد و سرآغازي براي فعاليتهاي سياسي اعظم شد.
اعظم در همة كارهاش فردي مسئول، منظم و مرتب، خيلي باحوصله و صبور بود. از كاري سرسري نمي‌گذشت و براي هر كاري انرژي مي‌گذاشت طوري كه هميشه احساس مي‌كردم كه به كار ارزش ديگه‌يي مي‌بخشه. با همه كس مي‌جوشيد و به ديگران كمك مي‌كرد.
پس از كودتاي فرهنگي كه به تعطيلي دانشگاه‌ها انجاميد، اعظم به كرمانشاه بازگشت و فعاليتهاي خود را در آنجا  ادامه داد. شهادت مجاهدين خلق رضا و مهدي مولايي در سال 60 كه عوامل جذب اعظم به راه و آرمان مجاهدين بودند تأثير به سزايي در او داشت و عزم او را در ادامة راه و ايمان به حقانيت سازمان چند برابر كرد.

خاطرات یکی از همرزمانش:
«اولين بار اعظم رو در سال 64 در زندان ديزل‌آباد كرمانشاه ديدم. او با مجاهد شهيد پروين اميري دستگير و خيلي شكنجه شده بود. هر دوشون پاهاشون آش و لاش بود. مدتي هم در انفرادي تحت فشار قرار گرفتند. اعظم خيلي لاغر و تكيده شده بود اما خيلي با روحيه بود.»

اعظم مي گويد: «با هر كابلي كه مي‌خوردم ايمانم به راهم بيشتر مي‌شد و عمق دجاليت اين رژيم برايم بيشتر روشن مي‌شد. موقعي كه من رو مي‌زدند يك لحظه چشم‌بند از روي چشم‌هام كنار رفت. ديدم شكنجه‌گرها دورم حلقه زده بودند. اوني كه با كابل من رو مي‌زد خيسِ عرق بود. ياد حرف اشرف شهيدان افتادم كه اينها چقدر ذليل و خوارند در مقابل راه ما و در مقابل راه تكامل.»

خاطرات یکی از همرزمانش:
«اعظم در سال 63 از زندان آزاد شد. بعد از آزادي سراپا شوق براي شروع جديد بود. از هر چه در توان داشت براي افشاي جنايات رژيم دريغ نمي‌كرد. ايمان به راهي كه انتخاب كرده بود در اين مدت چند برابر شده بود. براي وصل مجدد به سازمان آرام و قرار نداشت. بعد از مدت كوتاهي دوباره به سازمان وصل شد و فعاليتهاي خودش رو با تشكيل هستة مقاومت از سر گرفت. اما چند ماه بعد مجدداً دستگير شد.»

باز هم زندان و طعم تلخِ شلاق و شكنجه! اما اين رنج‌ها و مرارت‌ها ارادة اعظم را نه سست، كه هزار بار استوارتر و پولادين‌تر از پيش كرد.

خاطرات همرزمانش:
«اول براش حكم اعدام صادر كردند ولي بعد از مدتي به 20 سال زندان كاهش يافت. البته علت كاهش حكم برمي‌گشت به تضادهاي باندهاي رژيم در كرمانشاه. بويژه در زندان بين حاكمان ضدشرع از يك‌سو و به اصطلاح دادگاه انقلاب از سوي ديگه. اين تضادها در حكم‌هاي زندانيان ديزل‌آباد در اون موقع تأثير داشت. 
سال 66 مجدداً اعظم رو در زندان ديدم. از انقلاب ايدئولوژيك دروني سازمان خبردار شده بود. مرتب در مورد اين موضوع سوال مي‌كرد و مي‌خواست بيشتر بدونه. بعد از مدتي از زندان ديزل‌آباد به گوهردشت كرج منتقل شديم. پاسداران روي اعظم خيلي حساس بودند و مي‌گفتند از كسانيه كه به بقيه انگيزه مي‌ده. وقتي يكبار به شرايط زندان اعتراض كرديم ما رو براي بازجويي و تهديد به انفرادي بردند. سلول اعظم كنار من بود. در سلول با هم تماس مي‌گرفتيم و او خبرهاي زندانيان طبقة بالا رو به من مي‌داد. اعظم خيلي شيفتة برادر مسعود و خواهرمريم بود. وقتي از خواهر مريم مي‌شنيد خيلي تحت تاثير قرار ميگرفت و آرزوي ديدن او رو داشت. آرزويي كه البته محقق نشد…
سال 67 وقتي او رو براي بازجويي بردند بهش گفتند : «ديگه آخرخطه! تو سردستة اينها بودي و ديگه كارت تمومه و مي‌خوايم از شرتون خلاص بشيم. تو بايد همون سال 64 اعدام ميشدي؛ پس وصيت نامه‌ات رو بنويس.»
در آخرين ملاقات او با خانواده‌‌اش بعد از  خوردن جام‌زهر و پذيرش آتش‌بس توسط خميني، اعظم با روحية بسيار بالا، به اونها گفته بود كه اين نشونة شكست بزرگي براي رژيم خمينيه و خيلي شاد و خوشحال بود.»

فردا به نام آنهاست! آنها كه با عشق به آزادي، بذلِ جان خويش را پذيرا شدند. آنها كه روح عاصيشان به شعلة عشق مي‌سوخت و بر همة پيش داوريهاي زمان پيروز شدند؛ آنها كه آواز خواندند و رقصان، بر سر دار شدند؛ سبكبار بر چوبههاي تيرباران بوسه زدند، بي آنكه بهراسند كه مبادا چيزي را از دست بدهند و اين چنين آهنگ فرداهاي روشن كردند و خود جاويد شدند!

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://telegram.me/shahidanAzadi

۱۳۹۵ آبان ۱۲, چهارشنبه

۱۳۹۵ شهریور ۱۴, یکشنبه

مجاهد شهید فاطمه امیری

مشخصات مجاهد شهید فاطمه (شکوفه) امیری
محل تولد: كرمانشاه
تحصيل: دانشجو
سن: ۲۳
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: ۱۳۶۳

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

۱۳۹۵ شهریور ۱۳, شنبه

۱۳۹۵ شهریور ۱۱, پنجشنبه

مجاهد شهید جهانبخش خاکسار


مشخصات مجاهد شهید جهانبخش خاکسار
محل تولد: قصر شیرین
سن: ۲۳
شغل: كارگر
تحصيل: دانش آموز
محل شهادت: کرمانشاه
زمان شهادت: ۱۳۶۴

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

۱۳۹۵ مرداد ۳۰, شنبه

مجاهد شهيد داريوش رضایی


مشخصات مجاهد شهيد داريوش رضایی
محل تولد: كرمانشاه
سن: ۲۲
تحصيل: دانش آموز
محل شهادت: کرمانشاه
زمان شهادت: ۱۳۶۷

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

مجاهد شهيد غلامعباس محمد پناه

مشخصات مجاهد شهيد غلامعباس محمد پناه
محل تولد: كرمانشاه
سن: ۲۶
تحصيل: ديپلم
محل شهادت: شوش
زمان شهادت: ۱۳۶۷

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

۱۳۹۵ مرداد ۲۸, پنجشنبه

مجاهد شهید امیر انجدانی


مشخصات مجاهد شهید امیر انجدانی
محل تولد: كرمانشاه
سن: ۲۵
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: ۱۳۶۷

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

مجاهد شهید فرزانه نقشبندی



مشخصات مجاهد شهید فرزانه نقشبندی
محل تولد: كرمانشاه
سن: ۲۳
محل شهادت: کرمانشاه
زمان شهادت: ۱۳۶۷
فرزانه نقشبندی در سال ۶۱ با مجاهدین آشنا شد. از همان زمان همراه با هوادارانی که می‌شناخت، به‌ویژه خانواده‌های شهیدان و زندانیان سیاسی، فعالیت می‌کرد. ضمن تلاشهای افشاگرانه و فعالیتهای انقلابی، برای وصل ارتباط با سازمان مصممانه کوشش می‌کرد . سرانجام فرزانه در سال ۶۴ به سازمان وصل شد و در سال ۶۶ به منطقه اعزام گردید. پیوستن به صفوف مجاهدین آغاز مرحلهٌ پربار دیگری در زندگی این مجاهد بود. او که به‌رغم همهٌ مشکلات، خود را به سازمان رسانده بود، سر از پا نمی‌شناخت و پس از گذراندن دورهٌ آموزشی خواستار انتقال به واحدهای رزمی و جنگیدن با دژخیمان در صفوف مقدم نبرد شد: «…‌‌تقاضای جنگیدن در گروهانهای رزمی مجاهد خلق را می‌نمایم. و به این منظور آمادگی جسمی و روحی خودم را جهت مبارزه در خط مقدم جبهه و شرایط ویژهٌ آن اعلام می‌دارم…». تقاضانامه ـ ۱۶ فروردین۶۶ 
شیرزن قهرمان مجاهد خلق، فرزانه نقشبندی، در تداوم مسیر انقلابی که با رنج و تلاش و انتخاب آگاهانه طی کرده بود، به قلهٌ پرشکوه فروغ جاویدان رسید. با شور رهایی و با عزمی جزم به میدان شتافت و در راه آزادی مردم و میهنش تا آخرین نفس و تا آخرین قطرهٌ خون پیکار کرد و بر عهد و پیمان خونین خویش وفا نمود.

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادی همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

۱۳۹۵ مرداد ۲۳, شنبه

به یاد گلهای سرخ قتل عام۶۷

کتاب قتل عام زندانیان سیاسی


به راستي هيچ کس نمی داند در تابستان خون گرفته سال ۶۷ چه تعداد از زندانيان سياسي و به ويژه مجاهدين اعدام شدند در چه روزی حلق آويز و کجا به خاک سپرده شدند؟
در کتاب قتل عام زندانيان سياسی
شما می توانيد به بخشي از اسناد و گزارشهای مستند درباره هولناکترين جنايت رژيم خميني به انضمام اسامی و مشخصات ۳۲۱۰ تن از زندانيان مجاهد قتل عام شده دسترسی داشته باشيد
پرده هايي از يک نسل کشی شقاوت آميز
از اوج شکوه و بزرگی حماسه قهرمانان سر به دار آزادی  
تا دنائت و پليدی و شقاوت عاملين اين قتل عام و کشتار بی سابقه 
آری..
نه می بخشيم و نه فراموش می کنيم 

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

مجاهد شهید نسرین زرشکیان (آذرمی)


مشخصات مجاهد شهید نسرین (معصومه) زرشکیان (آذرمی)
محل تولد: كرمانشاه
سن: ۳۰
شغل: كارمند پستخانه
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: ۱۳۶۱

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

۱۳۹۵ مرداد ۱۸, دوشنبه

۱۳۹۵ مرداد ۱۷, یکشنبه

مجاهد شهید ابوالفضل دلنواز


مشخصات مجاهد شهید ابوالفضل (سیروس) دلنواز
محل تولد: اسلام آباد غرب
تحصيل: دانشجوی مهندسی
سن: ۲۷
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: ۱۳۶۰

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

۱۳۹۵ مرداد ۱۰, یکشنبه

مجاهد شهید حشمت مظفری


مشخصات مجاهد شهید حشمت مظفری
محل تولد: اسلام آباد غرب
سن: -
محل شهادت: اسلام آباد غرب
زمان شهادت: ۱۳۶۷

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

گرامیداشت شهدای ‏قتل عام۶۷‬


خانواده‌های شهیدان و زندانیان سیاسی طی فراخوانی، هموطنان را به شرکت در کارزار بزرگداشت شهیدان قتل‌عام ۱۳۶۷ فراخواندند و اعلام کردند: گذشت 28سال از قتل‌عام زندانیان مجاهد و مبارز، به فتوای شیطان مجسم دوران، خمینی خون‌آشام و تحت نظر سردمداران پلید نظام آخوندی مانند خامنه‌ای و رفسنجانی... .. نه تنها از جوشش خون آن جاودانه‌فروغ ها که قهرمانانه برعهد خود با خدا و خلق وفا کردند نکاسته بلکه به عکس هر روز که می‌گذرد، این خونهای پاک بیش از پیش گریبان فاشیسم دینی حاکم بر ایران را گرفته و سرنگونی محتوم آن را نزدیکتر می‌کند.
 در ۲۸ امین سال قتل‌عام ۳۰هزار زندانی مجاهد و مبارز، رژیم آخوندی در ضعیف‌ترین وضعیت خود به‌سر می‌برد و پس از آن‌که در اثر کارزار بی‌سابقه مقاومت ایران، سال گذشته ناگزیر شد جام زهر توافق اتمی را سر بکشد، بحرانهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی آن بسا عمیق‌تر شده، مخاصمات درونی رژیم شدت گرفته و رژیم هر روز بیشتر در باطلاق سوریه فرو می‌رود و هیچ چشم‌اندازی برای خروج از آن ندارد.
 در ادامه این فراخوان آمده است:‌در چنین شرایطی وظیفه ما این است که بزرگداشت شهیدان قتل‌عام ۱۳۶۷ را به یک جنبش اعتراضی همه‌جانبه علیه فاشیسم دینی حاکم بر ایران و به ناقوس مرگ این رژیم تبدیل کنیم.
خانواده شهیدان و زندانیان سیاسی سپس رهنمودهایی برای برگزاری هر چه فعال‌تر این کارزار اعلام کردند و خواستار کمیته برگزاری گرامیداشت خاطر شهیدان قتل‌عام ۱۳۶۷ در هر شهر و محله و دانشگاه و یا کارخانه و گرامیدات خاطره شهیدان با برافراشتن ”شعارهای مرگ بر خامنه‌ای مرگ بر اصل ولایت‌فقیه ”شدند.
این فراخوان همچنین از هموطنان و جوانان اشرف‌نشان خواسته شده است، با نصب عکس شهیدان و دست نوشته‌هایی در گرامیداشت یاد شهیدان، پیام آنان را به درون هر کوچه ومحله و خانه‌ای ببرند.

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

۱۳۹۵ مرداد ۷, پنجشنبه

مجاهد شهید حشمت الله احمدی



مشخصات مجاهد شهید حشمت الله احمدی
محل تولد: قصر شیرین
سن: ۲۶
شغل : راننده
محل شهادت: کرمانشاه
زمان شهادت: ۱۳۶۷

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

مجاهد شهید حمید میلادی فر



مشخصات مجاهد شهید حمید میلادی فر

محل تولد: كرمانشاه
سن: ۱۸
تحصيل: دانش آموز
محل شهادت: کرمانشاه
زمان شهادت: ۱۳۶۴

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

۱۳۹۵ مرداد ۶, چهارشنبه

مجاهد شهید غلام پورحسن



مشخصات مجاهد شهید غلام پورحسن
محل تولد: قصر شیرین
سن: -
محل شهادت: کرمانشاه
زمان شهادت: -

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

۱۳۹۵ مرداد ۳, یکشنبه

حماسه در حماسه



به یاد شیرزنان قهرمانی که در حماسه فروغ جاویدان یاد و نامشان جاودانه و ابدی شد.
اولین روزهای مرداد، یادآوری سالگرد عملیات کبیر فروغ جاویدان است. حماسه‌یی فراموشی‌ناپذیر که تا به ابد زیب تاریخ این میهن خواهد بود و نسلهای آینده نیز از سرچشمه جوشان و خروشان ارزشهای انقلابی و مبارزاتیش خواهند نوشید از مادرانی که با عشق بی پایان به کودکانشان ارزشی نوین را رقم زدند.
قلب مهناز از بغضی غریب فشرده بود و چیزی مانند خار در گلویش راه نفس را بسته بود. سینه‌اش چون آسمان ابری پاییز‌، ساکت‌، سنگین‌، متراکم‌، خاکستری و در آستانه باریدن بود ولی نمی‌بارید. مدتی دراز دستانش را سایبان چشمانش کرد و از خود و لحظاتش گریخت تا چیزی نبیند. وای! مگر می‌شد، ندید. وقتی روزنه چشم بسته می‌شد‌، هزاران چشم دیگر در وجدان سربر می‌داشت. سراپایش چشم شده بود. چشمها در یکدیگر ضرب می‌شدند و تکثیر می‌گشتند. دیوارها حرف می‌زدند. حرفها بال درآورده بودند. بال‌ها پرواز می‌کردند. طاقت نیاورد‌، بیرون رفت. خمیر جانش از لاوک تن بیرون می‌زد. دلش مثل یک دیگ آب جوش‌ روی آتش قل می‌زد، و می‌خواست سرریز شود. برایش قابل تصور نبود. این مادران و پدران به‌زودی برای انجام عملیاتی خواهند رفت که مانند گام نهادن در دهان نهنگ‌، هیچ معلوم نبود‌، کدام یک از آنان، به سلامت از این مأموریت خطیر باز خواهد گشت، ولی انگار نه انگار طوری خندیده و به جگرگوشگانشان محبت می‌کردند که‌گویی به مسافرتی در سرزمین پریان قصه می‌روند؛ یا به جایی گام می‌نهند که ریگ‌هایش الماس‌، آب‌هایش بلور و چشمه‌هایش‌، لبخند معطر بنفشه‌هاست. جایی می‌روند که وقتی بازآیند‌، سوغاتشان دامنی از چشمه خورشید و حباب خنده‌های ماهیان پولک نقره است.

کسی نفهمید در آن لحظات کوتاه بر مادران مجاهد چه گذشت؟ این موضوع را کسی فهم می‌کند که خود مادر بوده باشد؛ مادری که فرزندش را تا سرحد جنون دوست دارد. نه به‌خاطر دلسرد بودن و بی‌عاطفگی، که اتفاقاً برای تکثیر قلب خود و دوست داشتن بزرگ؛ برای نثار کردن عشقش به دیگران و عمومی کردن این عشق‌، عشق کوچکش را ترک می‌کند. آیا هرگز گلی را آب داده‌اید تا احساس باغبان را از شکسته و چیده‌شدنش -با دست تطاول- دریابید؟ آیا وقتی تکه‌یی از جانتان را با منقاش جدا می‌کنند‌، می‌توانید ساکت بنشینید؟! 
مادران مجاهد بین عشق به میهنی شعله‌ور، و فرزندانشان‌، بسادگی انتخاب می‌کنند: «میهن و دیگر هیچ». آیا این ساده است؟ یا برای نیل به آن باید از کوره‌های گدازان تصمیم گذشت؟. 
مهناز با چهره‌یی اشک آلود‌، به آهستگی مشغول پذیرایی بود. هر واژه‌یی که خود را به گوش او می‌کوبید‌، آتش درونی‌اش را تیز و تیزتر می‌کرد:
- مامان! بگو دوستم داری
- عزیزم! دوستت دارم.
- مامان! چقدر؟ 
- به‌اندازه تمام ستاره‌های دنیا. همان قدر که تو را دوست دارم‌، . دلم می‌خواهد یک روز تمام بچه‌های ایران مثل تو خوشبخت بشوند... 
- مامان! ستاره‌های دنیا توی اتاق جا می‌شوند؟ 
- نه عزیز! دلکم! آنها هر کدام یک فرشته هستند یا یک انسان و شبها بیدارند تا تو بتوانی چشمهای نازت را روی هم بگذاری. یادت نره وقتی به یاد مامان افتادی، ستاره‌ها را نگاه کن! 
- مامان! من را هم با خودت ببر! 
- نمی‌شود عزیزم! تو هنوز خیلی کوچک هستی. وقتی برگشتم با هم می‌رویم... خوب دیگر گریه نکن! عروسکت ناراحت می‌شود. یاد بگیر‌، همیشه به دنیا لبخند بزنی تا دنیا هم به روی تو لبخند بزند... تا چشم باز کنی، مامان برمی‌گردد... 
اما مامان دیگر برنگشت رفت و به ستاره ها پیوست... 


با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

۱۳۹۵ تیر ۲۴, پنجشنبه

مجاهد شهید مهدی سمیعی




مشخصات مجاهد شهید مهدی سمیعی
محل تولد: كرمانشاه
سن: ۲۰
تحصيل: دیپلم
زمان شهادت: ۱۳۶۲

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

مجاهد شهيد صفا (همت) نامداري همتی



مشخصات مجاهد شهيد صفا (همت) نامداری همتی
محل تولد: كرمانشاه
تحصيل: دانشجو
سن: ۲۵
محل شهادت: همدان
زمان شهادت: ۱۳۶۰

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

مجاهد شهيد محسن فرشيد



مشخصات مجاهد شهيد محسن فرشيد
محل تولد: كرمانشاه
شغل: جراح دامپزشك
سن: ۲۷
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: ۱۳۶۰

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

۱۳۹۵ تیر ۲۲, سه‌شنبه

مجاهد شهيد مرضيه جليلی



مشخصات مجاهد شهيد مرضيه جليلی
محل تولد: كرمانشاه
سن: ۱۸
تحصيل: دانش آموز
محل شهادت: کرمانشاه
زمان شهادت: ۱۳۶۲

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

۱۳۹۵ تیر ۱۷, پنجشنبه

۱۳۹۵ تیر ۱۴, دوشنبه

مجاهد شهید مراد



مشخصات مجاهد شهید مراد -
محل تولد: كرند
شغل: كارگر
سن: ۳۵
محل شهادت: کرند
زمان شهادت: ۱۳۶۷

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

مجاهد شهید مرتضی امیری



مشخصات مجاهد شهید مرتضی امیری
محل تولد: كرمانشاه
تحصيل: دیپلم
سن: ۲۶
محل شهادت: کرج
زمان شهادت: ۱۳۶۷

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

۱۳۹۵ تیر ۱۰, پنجشنبه

مجاهد شهید رحمان کهزادی



مشخصات مجاهد شهید رحمان کهزادی
محل تولد: اسلام آباد غرب
شغل: نانوا
سن: 20
محل شهادت: اسلام آباد غرب
زمان شهادت: 1367

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

مجاهد شهيد فريبا گودرزی



مشخصات مجاهد شهيد فريبا گودرزی
محل تولد: كرمانشاه
سن: 22
شغل: گوينده تلويزيون
تحصيل: متوسطه
محل شهادت: کرمانشاه
زمان شهادت: 1367

فريبا گودرزی پس از پيروزی انقلاب در سال57، فعاليتهای سياسی و مبارزاتی خود را شروع کرد. درسال59 مسئول دانش‌آموزان هوادار در مدرسهٌ راهنمايی واقع در خيابان بهار کرمانشاه بود. در سال62 عازم منطقه شد. از سال64 در راديو صدای مجاهد کار مي ‌کرد. مدتی  گويندهٌ متون حماسی راديو مجاهد بود. با اعلام عمليات فروغ جاويدان، در ابتدا قرار بود که فريبا همراه با تعداد ديگری از کادرهای راديو صدای مجاهد به کار خود ادامه دهند. اما او با اصرار از مسئولانش خواست تا برای آزادسازی شهرش (کرمانشاه) همراه با تيپهای رزمی روانهٌ صحنه شود. وقتی با اين درخواست او موافقت شد، فريبا يکپارچه شور و شوق بود و همراه با کاروان فروغ روانهٌ صحنه شد. در جريان نبردهای فروغ، قهرمانانه جنگيد و به‌شهادت رسيد. 
«…‌‌من يک مجاهد خلقم و با ايمان به ايدئولوژی توحيدی و يگانه‌ساز سازمان پرافتخار مجاهدين خلق ايران، با خدای خويش عهد کرده‌ام که در راه رهايی خلقم و رسيدن به آزادی دمی از پاي ننشينم و برای رسيدن به اين هدف مقدس تا آخرين لحظهٌ حياتم به نبرد با دشمنان خدا و خلق ادامه خواهم داد. وقتی که دشمن سفاک و خون‌ريز در اوج رذالت و شقاوت به‌سر می برد و از هيچ جنايتی در حق خلق محروم و ستمديده فروگذار نمی کند، می بايد که پرشور و بي امان به نبرد شتافت. می بايد که سر از پا نشناخت و در اوج مقاومت و فدا با دشمن خدا و خلق جنگيد. جز اين هيچ راهی نيست، اوج مقاومت و فدا در برابر اوج رذالت و جنايت. آری، مجاهد خلق هميشه در اوج مقاومت و فدا زندگی می کند». وصيت‌نامه ‌ـ‌ 17آذر66 


با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

۱۳۹۵ تیر ۸, سه‌شنبه

۱۳۹۵ تیر ۶, یکشنبه

۱۳۹۵ تیر ۵, شنبه