پرویز گودرزی سال۱۳۳۴در کرمانشاه به دنیا آمد. او معلم ادبیات مدرسه راهنمایی بود. از نیروهای فعال انقلاب ضدسلطنتی در کرمانشاه بود، دوبار دستگیر و بعد از یک ماه آزاد شده بود.
از همان روزهای بعد از پیروزی انقلاب، عاشق مسعود رجوی شده بود و نوارهای سخنرانی مسعود در دانشگاه تهران را تکثیر و پخش میکرد.
در فاصله سالهای ۵۷ تا ۶۰ در درگیریهای خیابانی بارها مورد ضرب و شتم پاسداران قرار گرفت.
در دوران معلمی که دریکی از مدارس منطقه جعفرآباد کرمانشاه تدریس میکرد خیلی تحتتاثیر وضعیت مالی مردم آنجا قرار گرفته بود و عمده درآمد خود را برای بچههای مدرسه وسایل تهیه میکرد. بهمین دلیل در بین مردم آن منطقه شناخته شده و بعنوان هوادار سازمان از او یاد میکردند.
یکشب کهبرا ی دیدن یکی از شاگردانش بهمحل آنها رفته بود میبیند با پدرش دریک محل نگهداری الاغ زندگی میکنند وبا اندوهی که او را گرفته بود گفت: دیگر از این زندگی سیر و متنفر هستم و تاب قرار نداشت و همه تلاش او این بود که این خانواده را دریک جایی اسکان بدهد .
اهالی آن منطقه خیلی او را دوست داشتند وقتی درسال ۱۳۵۹ آموزش و پرورش استان کرمانشاه از رفتن پرویز به مدرسه جعفرآباد به دلیل اینکه هوادار سازمان بود جلوگیری کرد همه اهالی آن منطقه تظاهرات کردند و بچهها به مدرسه نرفتند تا اینکه پرویز برگردد. او از افتادگی و فروتنی خاصی برخوردار بود و خیلی مورد علاقه دوستان وآشنایان بود.
پرویز از فعالان کرمانشاه بود و در جریان ۲۵خرداد سال ۶۰که جریان سنجابی اعلام راهپیمایی کردند ونیامدند پرویز مورد تهاجم فلانژهای گروه شیت درکرمانشاه قرار گرفت و ۱۲ضربه چاقو خورد که حدود ۵ماه او را در جاهای مختلف مورد درمان قرار دادند که زنده ماند ولی یک پایش بهدلیل قطع شدن رگ اصلی پا لنگ شد. عاقبت در سال۱۳۶۲ در بخش جوکار از توابع همدان در یک قرار توسط سپاه محاصره و دستگیر شد. هنگام دستگیری دست و پایش مورد اصابت چندین گلوله قرار گرفت و با همان وضعیت به زیر شکنجه برده شد. پرویز قهرمان در بیدادگاه رژیم به ۲۰سال حبس محکوم شد. در زندان بینایی او به صفر رسید. پرویز بعد از تحمل سالها شکنجه در ۱۳مرداد۱۳۶۷ به همراه دیگر مجاهدان قهرمان ارژنگ رمقی، معصومه میرزایی، زهرا شریفی تیرباران شد.
خاطرهای درباره مجاهد شهید پرویز گودرزی: از فعالیت های خوب او دوران انتخابات ریاست جمهوری برادر مسعود بود که یادم هست استاد گنجهای برای سخنرانی به کرمانشاه آمد که در حین سخنرانی پرویز کنار او نشسته بود یک مرتبه اعلام شد برادر مسعود کنارهگیری کرده پرویز ناگهان بلند شد و مسجد را بههم ریخت و سخنرانی که برای معرفی برادر در جریان کاندید ریاست جمهوری بود به تظاهرات تبدیل شد و پرویز جلو افتاد و همه مردم در مسجد و خیابان به دنبال او تا شهربانی تظاهرات کردند.