مشخصات مجاهد شهید زاهد معدومی
محل تولد: كرمانشاه
سن: ۲۶
تحصیلات: دانشجوی رشته ریاضی
شغل: دبیر ریاضی فیزیك
محل شهادت: سنندج
تاریخ شهادت: ۱۳۶۲
زاهد معدومی در كرمانشاه در دیماه سال۱۳۳۶در خانوادهای متوسط بدنیا آمد. او از همان دوران نوجوانیش روح سركش و طغیانگری داشت. در سال۵۶ همزمان با نخستین جرقههای قیام مردمی، او نیز وارد میدان شد و همراه با انجمن دانشجویان مسلمان در دانشسرای راهنمایی و سپس در دانشگاه رازی كرمانشاه به فعالیت علیه رژیم شاه و شركت در اعتصابها و تظاهرات به فعالیت پرداخت. او در این مسیر به زودی با مجاهدین خلق ایران آشنا شد و آرزوهای خود را در چارچوب این سازمان تحقق یافته دید و با آنها همراه شد. بعد از انقلاب سال۵۷ در ارتباط نزدیكتری با سازمان مجاهدین قرار گرفت و سرانجام در تابستان۵۸ بهصورت تمام عیار به جنبش ملی پیوست.
خواهر این شهید از خاطراتش می گوید: «زاهد هر روز و هر شب كتك خورده و با سر و چشم كبود به خونه میومد و تا نیمه شب در حال نوشتن دستنویسها و مطالب افشاگرانه علیه رژیم بود. در افشاگری علیه چماقداری و فروش نشریه شركت میكرد و از مسئولان قسمت دانشجویی و دانشآموزی بود.
زاهد دانشجوی دوم ریاضی فیزیك بود و فوق دیپلم ریاضی را در دانشسرای تربیت معلم كرمانشاه در دانشگاه رازی گرفت و به تدریس در همین رشته پرداخت. در زمینه ورزش هم استعداد زیادی داشت و مربی ورزش در رشتههای بسكتبال و شنا بود و در كنار همه اینها خطاطی میكرد و شعر هم میگفت.»
زاهد آگاهانه و عاشقانه مبارزه برای آزادی را برگزیده بود و خودش در مورد انتخاب این مسیر نوشته بود: «میدانم و آگاهم و یقین دارم كه راهی كه بر آن قدم گذاشتهام انتهایش كجاست و از چه پیچ و خمها و سنگها و صخرههایی باید گذشت تا بهآنجا رسید.»
برادر زاهد از او چنین بیان می كند: «عشق زاهد به برادر مسعود وصفناپذیر بود. همیشه از او میگفت و حرفهایش را نقلقول میكرد. خواندن درسهای تبیین جهان را به همه توصیه میكرد و همواره به آن استناد میكرد و آنرا سرمایه بزرگ خودش میدانست.»
زاهد اولین بار پس ۳۰خرداد سال۶۰ دستگیر شد اما با هوشیاری موفق به آزادی از زندان شد. به محض آزادی از زندان مجددا به سازمان مجاهدین پیوست. به منطقه مرزی رفت، اما چندی بعد در حین انجام یك قرار دوباره دستگیر شد و زیر شكنجههای وحشیانه برده شد.
خواهر زاهد می نویسد: «بعد از ۷ماه از دستگیریش موفق شدم به ملاقاتش برم. زاهد رو از انفرادی میآوردند و دو پاسدار زیر بغل اونو گرفته بودند. چهرهاش از فرط شكنجه شدن شناخته نمیشد. در اولین دیدار در خلال احوالپرسی با زیركی در گوشم به من پیامهایی كه برای بچهها داشت و داد. وقتی از وضعیتش پرسیدم با خنده و در حالی كه از درد به خودش میپیچید با آرامش خاصی بهم گفت كه شكنجههای زیادی كردنش. روی سر، زانو و در ناحیه شكم بخیههای متعددی داشت.... موقع خداحافظی من رو محكم گرفت و در حالیكه نمیتونست بایسته و لبهاش از درد میلرزید لبخند زد و گفت آبجی ”به بچهها بگو هرگز لبام از هم باز نشد و اسرار خلق و سازمان رو فاش نكردم.“ موقع خداحافظی به پدرم گفت كه براش قرآن بفرسته و در جواب بیتابیهای پدرم گفت كه فكر نكنی كه من در انفرادی تنها هستم، من همیشه با خدا هستم و خدا با من! »
زاهد صدای بسیار زیبایی داشت و توی سلول برای بچهها ترانههای انقلابی میخواند. شب اعدامش او و ۹تن دیگه از همرزمانش از جمله سیفالدین سیفالدینی، تیمور مختاری و پرویز جواهری تا صبح كف میزدند، شعرهای عارفانه و سرود میخوندند و شعار میدادند. قبل از شهادت خون هر ده نفر رو كشیدند و بعد اونها رو به سمت جوخههای اعدام بردند.
موقع رفتن برای اعدام یكی از بچهها پاش پیچ میخوره، گویا سنش هم از بقیه كمتر بوده. زاهد او رو بلند میكنه، محكم در آغوش میگیره و تكون میده؛ نگاهش میكنه و با صلابت بهش میگه: «به شرفم ترسی ندارم و پام ذرهیی نمیلرزه. محكم باش!»
خواهر زاهد چنین می گوید: «اون روز پدرم به زندان و بیدادگاه سنندج مراجعه كرد. به او گفتن كه میتونه فردای اون روز به مناسبت سیزدهبدر به ملاقات پسرش بیاد. اما وقتی پدرم روز ۱۲فروردین به زندان رفت اونو صدا كردند و گفتند: اومدی كه پسرت رو ببینی؟ بعد هم یك چمدان بهش میدن و میگن كه «بیا این هم پسرت!» پدرم بر اثر این فشارها و فشارهای بعد از شهادت زاهد كه رژیم بر روی خانوادة ما اعمال كرد دچار سكتة مغزی شد و مدتی بعد فوت كرد. »
فرازی از وصیتنامه مجاهد شهید زاهد معدومی
نه رعدم نه برقم نه باد و نه طوفان و نه كوه و دشت و دریا! نه چشمه آب زلالی كه سرچشمهاش قلههای سركش و پربرف؛ و نه شاخه گلی در دست دختر قشنگ روستا! من انسان كوچكی هستم، كه پاهایش جز راه خدا و خلق و كینش را جز برای دشمن جلاد نمیخواهد! و چشمانش جز برای مردم محروم نمیگرید!…بار خدایا، تا آنجا كه در توش و توانم بود، گفتم و آمدم. اعمال شركآلودم را ببخش و كوتاهیهایم را و تمام كسانی را كه بهخاطر تو و مردم حتی از جان خویش نیز گذشتهاند، قرین رحمت بگردان. درضمن از پدر و مادر و خانوادهام بهواسطه رنجهایی كه كشیدهاند طلب بخشایش و برای آنها خاصه پدر و مادرم آرزوی صبر انقلابی دارم. یا ایهاالدین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا واتقواالله لعلكم تفلحون (آلعمران ـ آیه۲۰۰)- زاهد معدومی- ۸ خرداد۶۱
پیكر پاك مجاهد شهید زاهد معدومی و ۹تن از دیگر از شهیدان مجاهد خلق بعدها در بیابانی در نزدیكی كرمانشاه كشف شد. این محل، كه مزار شهیدانی نظیر مجاهدین شهید نرگس و عاطفه بهاردوست و فرزانه خزایی نیز هست، توسط مردم قهرمان كرمانشاه «باغفردوس» نام گرفت.
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadai96